کد مطلب:152308 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:183
شفای چشم با تکرار یک بیت شعر، که در عالم رؤیا به او یاد دادند
حجة الاسلام جناب آقای سید حسن صحفی قمی، از پسر صاحب داروخانه ی جوهرچی واقع در سرچشمه ی تهران نقل كرد كه گفت:
مرحوم پدر به درد چشمی مبتلا شد كه در نتیجه ی آن بینایی خویش را از دست داد. وی پیش چند دكتر رفت و دو تن از دكترهای معالجش به وی گفتند: باید عمل كنید تا چشم شما بهبودی یابد.
برایش نوبت زده بودند. شبی كه فردایش باید عمل می شد، توسل پیدا می كند و در خواب به او می گویند: این شعر را تكرار كن!
فرزندش می گفت: یكدفعه دیدیم نصف شب از خواب بیدار شده و می گوید:
سقای دشت كربلا ابوالفضل
دستهای تو از تن جدا ابوالفضل
این ذكر را تكرار كرد تا صبح طالع شد. فردا كه برای عمل نزد دكتر معالجش رفت و دكتر دوباره به معاینه ی او پرداخت و در باب بیماری وی بررسی دقیقی به عمل آورد، دید اثری از بیماری در چشم او نمی باشد! با شگفتی از وی پرسیده بود: چه كردی؟! گفته بود: هیچ، در خواب به من گفتند: این ذكر را بگو:
سقای دشت كربلا ابوالفضل
دستهای تو از تن جدا ابوالفضل
بیدار كه شدم، دیدم چشم من سالم می باشد! بلی این است كرامت حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام. بر منكرین این گونه كرامات لعنت. [1] .
مرحوم پدر به درد چشمی مبتلا شد كه در نتیجه ی آن بینایی خویش را از دست داد. وی پیش چند دكتر رفت و دو تن از دكترهای معالجش به وی گفتند: باید عمل كنید تا چشم شما بهبودی یابد.
برایش نوبت زده بودند. شبی كه فردایش باید عمل می شد، توسل پیدا می كند و در خواب به او می گویند: این شعر را تكرار كن!
فرزندش می گفت: یكدفعه دیدیم نصف شب از خواب بیدار شده و می گوید:
سقای دشت كربلا ابوالفضل
دستهای تو از تن جدا ابوالفضل
این ذكر را تكرار كرد تا صبح طالع شد. فردا كه برای عمل نزد دكتر معالجش رفت و دكتر دوباره به معاینه ی او پرداخت و در باب بیماری وی بررسی دقیقی به عمل آورد، دید اثری از بیماری در چشم او نمی باشد! با شگفتی از وی پرسیده بود: چه كردی؟! گفته بود: هیچ، در خواب به من گفتند: این ذكر را بگو:
سقای دشت كربلا ابوالفضل
دستهای تو از تن جدا ابوالفضل
بیدار كه شدم، دیدم چشم من سالم می باشد! بلی این است كرامت حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام. بر منكرین این گونه كرامات لعنت. [1] .
[1] چهره ي درخشان، ج 1، ص 468 - كرامات العباسيه ص 200 به نقل از دستانهاي جالب ص 253.